همین اواخر دوستی به من گفت: «دیگه از وبلاگ نویسی خسته شدهام»
من در حالی که کمی از این حرفش تعجب کرده بودم ،ازش پرسیدم میتونی بگی چرا از وبلاگ نویسی خسته شدی؟
اون گفت : چون که دیگه هیچ ایدهای واسه نوشتن ندارم.
من بهش گفتم که : این که چیز بدی نیست.اصلا چرا درباره همین موضوع نمینویسی، درباره این بنویس که چطور هیچ ایدهای واسه نوشتن نداری.
دوستم در حالی که کمی از این حرفم خوشش اومده بود، تکونی به خودش داد و گفت:
تو فکر میکنی که این کار میتونه به حل مشکل من کمک کنه؟
گفتم : چرا که نه ، سعی کن یک بار امتحانش کنی.حتما نتایج خوبی میگیری.
به هر حال من باید به دوستم روحیه میدادم اما همان طور که میدونید و میدونم واقعیت این هست که همه ما در زندگی خودمون به عنوان یک وبلاگ نویس، گاهی به نقطهای میرسیم که از ادامه دادن به وبلاگ نویسی ناامید میشویم و نوشتن برامون به کسل کنندهترین کار دنیا تبدیل میشه یعنی درست همون نقطهای که اکنون دوست من قرار دارد.
وقتایی هست که ما همه تکنیکها و فوت و فنهای وبلاگ نویسی رو که بلدیم رو امتحانش میکنیم و چون هیچ پیشرفتی نمیبینیم دلسرد و ناامید میشویم و احساس خستگی و بیانگیزگی میکنیم.
این درست همون دلیلی هست که به خاطرش خیلی از افراد، وبلاگ نویسی رو کنار میگذارن، چون اونها از وبلاگ نویسی مایوس و افسرده شدن و خیال میکنن که هیچ درمانی برای این افسردگیشون وجود نداره.
خب من دکتر یا درمانگر نیستم، اما یک یا دو راه خوب برای درمان افسردگی وبلاگ نویسها بلدم که اونا رو باهاتون به اشتراک میگذارم.
اگر شما هم به عنوان یک وبلاگ نویس ،احساس افسردگی و یاس میکنین ، در ادامه مطلب با من همراه باشین تا چهار راهحل ساده رو بهتون بگم که با استفاده از اونا میتونین بر خستگی و افسردگی خودتون در وبلاگ نویسی غلبه کنین و دوباره از وبلاگ نویسی لذت ببرین.
۱- سری به پستهای قدیمی خودتون بزنید
اگر برای یک مدت وبلاگ نویسی کرده باشین حتما توی آرشیو وبلاگتون پستهایی دارین که خودتون هم مطالب اونها رو فراموش کردین، خوب میتونید سری به اون پستهای قدیمی که نوشتین بزنید و اونها رو دوباره بخونید.
خوندن پستهای قدیمی چند تا مزیت داره:
خود من زمانهایی که از وبلاگ نویسی خسته میشوم و دیگه هیچ ایدهای هم برای نوشتن ندارم خیلی از این روش استفاده میکنم یعنی دوباره پستهای قدیمیم رو میخونم که تعدادی از اونها رو میتونین اینجاببینین.
۲-بر روی وبلاگ دیگران تمرکز کنید و کامنت بدهید
گاهی هم بهترین روش برای غلبه بر افسردگی و خستگی حاصل از وبلاگ نویسی این هست که برای مدتی همه توجهتون رو از وبلاگ خودتون به سمت وبلاگ افراد دیگر معطوف کنین.
یعنی مدتی نوشتن رو فراموش کنین.گشتن به دنبال ایدههای جدید رو متوقف کنین و هر چیزی که مربوط به وبلاگتون میشه رو کنار بزارین.
سپس سراغ وبلاگهایی برین که در گذشته اونها رو میخوندید و از خوندن اونها لذت میبردین.یا حتی میتونین به دنبال وبلاگهای جدیدی بگردین که خوندن اونها براتون لذت بخش باشه.برید و از اون وبلاگا بازدید کنین و هر پستشون رو به طور کامل بخونین.منظورم این نیست که اونا رو مرور کنین یا یک مطالعه سرسری داشته باشین، بلکه وقت بذارین و هر پست رو به طور کامل بخونین.
حالا بعد از اینکه اون پستا رو کامل خوندین .وقتشه که کامنت بنویسید ، البته کامنتایی بنویسین که ناشی از مطالعه عمیق و دقیق شما باشه، طوری که نظرتون برای نویسنده و سایر خوانندگان اون مطلب مفید و راهگشا باشه.
آبا نکتهای که در این راهحل وجود داشتو گرفتین؟
اولین فایده این راهحل اینه که افراد تازهکار میتونن کمی از فشار وبلاگ نویسی بر روی خودشون بکاهند و به جای اینکه ذهن خودشون رو درگیر یافتن ایده جدید برای مطلب بعدی وبلاگشون بکنن کمی استراحت بکنن و به قول معروف به مغزشون اجازه بدن تا کمی نفس تازه کنه.
اما فایده دوم
فایده دوم اینه که با این کار شما دوباره به دو مفهوم هستهای و اصلی وبلاگ نویسی یعنی گفتگو و تعامل با دیگران رجوع میکنین.
وقتیکه شما بر روی نوشتن نظرات بینظیر و پرمحتوا در وبلاگ دیگران تمرکز میکنین دیگه وقت زیادی برای فکر کردن به خودتان و وبلاگتان نخواهید داشت. اینجوری علاوه بر اینکه برای مدتی از فشار وبلاگ نویسی رها میشین ، ممکنه در طول این فرآیند ایدههای بینظیری رو هم برای نوشتن پیدا کنین.
برای مثال وبلاگ بینظیر پروژه تهران که مدیر اون آقای فواد خاک نژاد هستن، از جمله وبلاگایی هست که این جور مواقع من میخونمشون،همینطور میتونم وبلاگ روزنوشتهای محمدرضا شعبانعلی و وبلاگ آقای مت کاتس رو براتون مثال بزنم.
۳- در طراحی و نمای ظاهری وبلاگتان کمی تغییر بدهید
نمیدونم به این مطلب تا حالا توجه کردین یا نه؟ میدونید درباره ظاهر و طراحی وبلاگمون معمولا یک نکته هست که ما اغلب اونو نادیده میگیریم، اون هم اینه که کسی که بیشتر از همه به ظاهر و طراحی یک وبلاگ نگاه میکنه ، خود وبلاگ نویس اون وبلاگ هست.بنابراین اگه مدت زیادی هست که دست به ظاهر وبلاگتون نزدین ، سعی کنین یه سری تغییرات کوچیک توی ظاهر وبلاگتون ایجاد کنین.مثلا تا اونجاییکه براتون مقدور هست ،رنگ بعضی از آیتمها رو عوض کنین یا از یک فونت جدید استفاده کنین.
برای مثال خود من همین چند وقت پیش، با کمی تلاش تونستم از فونت جدیدی برای مطالبم استفاده کنم و یا همونطور که متوجه شدین سعی میکنم از تصایر هم در نوشتههام بیشتر استفاده کنم و یا اینکه خبرنامه رو به لذت وبلاگ نویسی اضافه کردم که اگه به پایین سمت راست همین صفحه توجه کنین اونو میبینین.
به هر حال هر تغییری که در نمای ظاهری وبلاگتون بدین ، احساس شما نسبت به وبلاگتون رو هم تغییر میده و برای کسایی که احساس خوبی نسبت به وبلاگ خودشون ندارن، تغییر نمای وبلاگ میتونه یک راهحل خوب باشه.
۴- یک چیز بدون موضوع بنویسید و سرگرم باشید
این یه حقیقته که خیلی از افرادی که وبلاگ نویسی میکنن، اصلا وبلاگ نویسی رو دوست ندارن. به خاطر اینکه وبلاگنویسی براشون یک شغل هست نه چیز بیشتر.
اما آیا ما هم چنین احساسی نسبت به وبلاگ نویسی داریم؟
به هیچ وجه! بلکه من و بسیاری از افرادی که لذت وبلاگ نویسی رو میخونن، به این خاطر وبلاگ مینویسیم چون از نوشتن وبلاگ و اشتراک افکارمون با دیگران لذت میبریم.
درسته! من هم قبول دارم که خیلی از ماها میخواهیم یک وبلاگ نویس حرفهای بسیار موفق باشیم و حتی دلمون میخواهد که از طریق وبلاگ نویسی درآمد خوبی داشته باشیم اما اگر کمی در افرادی که وبلاگ نویس هستن دقیق بشین خیلی راحت خواهید فهمید که اونها بیش از هر چیز دیگری عاشق کارشون هستن.
هر چند وقتی که یک وبلاگ نویس دچار بلوک نویسندگی ( بخوانید انسداد نویسندگی ) یا افسردگی میشه، وبلاگ نویسی دیگه کار جذاب و سرگرمکنندهای براش نیست، بلکه تبدیل به یک کار میشه ،آن هم یک کار کسل کننده.
خب در این جور موقعها چیکار باید بکنیم؟
در این مواقع بهتره که به ریشهها برگردین و به دنبال علتی باشین که باعث شد برای اولین بار شما به وبلاگ نویسی علاقمند بشین.
حتی توصیه میکنم که درباره اینکه چطور به وبلاگ نویسی علاقه مند شدید بنویسید، البته لازم نیست که این نوشتتون رو منتشر کنین.
یا کار دیگهای که میتونین انجام بدین و باعث بشه که حسابی سر حال بیایین این هست که یک نوشته یا یک داستان طنز در ارتباط با زندگی خودتون بنویسن، چیزی که وقتی میخونید حسابی خندهتون بگیره و نتونین جلوی خندهتون رو بگیرین.
لازم نیست که این مطلبتون رو منتشر کنین ، فقط برای خودتون بنویسید و ببینید که چه نتایج مفیدی میتونه براتون داشته باشه.
فقط به یاد داشته باشین هر چیز سرگرم کننده،طنز یا جذابی که مینویسین، سعی کنید تا حسابی بانمک و خندهدار بشه جوری که موقع نوشتن نتونین خنده خودتون رو متوقف کنین.
من خودم هم اوایل امسال چنین تجربهای رو داشتم و یک پست طنز نوشتم که بسیار مورد اقبال دوستان قرار گرفت که اگه دوست داشتین میتونین از این اینجا اونو بخونین.
حالا نوبت شماست
میخوام بدونم که شما وقتی که از وبلاگ نویسی خسته و دلسرد میشین، از چه روشهایی برای غلبه بر خستگی و افسردگی خودتون در ارتباط با وبلاگ نویسی استفاده میکنین، لطفا راهحلهاتون رو در بخش نظرات با من و سایر خوانندگان به اشتراک بذارین.
نظرتون رو کاملا قبول دارم جناب میرزایی عزیز
راستش برای جلوگیری از طولانی شدن نظر قبلی از باز کردن صحبت آخرم منصرف شدم
من احساس می کنم این اتفاق ( انسداد نویسندگی ) در وبلاگهای تک موضوعه بیشتر نمود پیدا میکنه ، چون اگه ما در وبلاگمون موضوعات مختلف رو دنبال کنیم ، هر اتفاق یا موضوعی می تونه ما رو به نوشتن سوق بده ، ممکنه وبلاگ نویس در موضوع مشخص وبلاگش به تکرار یا انسداد نوشتن برسه ، برای رهایی از این بحران می تونه دست به نوشتن راجع به موضوعات دیگر بزنه تا به بهانهی این امر ایده های جدید برای حل مشکل ننوشتنش در موضوع اصلی پیدا کنه و اون مشکل رو برطرف کنه
اما نکته اینجاست که نباید خودش و وبلاگش رو محدود کنه
فکر کنید وبلاگ یک پزشک گسترهی موضوعیه حالا رو نداشت و مختص به مسائل پزشکی بود ، در این صورت آیا ما شاهد روزی سه پست یا بیشتر در این وبلاگ بودیم ، قطعا خیر ، همین حالا در طول هفته چه تعداد پست پزشکی در این وبلاگ منتشر میشه ؟ بسیار کم و محدود
حالا اگه این وبلاگ نویس ، تازه کار باشه ، مطمئن هستم اگه مطالعه و ممارست نداشته باشه در اون موضوع به انسداد نویسندگی میرسه
نمی دونم نظراتم تا چه اندازه درسته ولی نظرات الان من نشات گرفته از مشکلی مشابه این موضوع برای خودم هست و همچنین دیدن برخی از وبلاگ نویسان
من می تونم راجع به موضوعات مختلف بنویسم و وبلاگم رو همواره به روز نگه دارم اما چون خودم و وبلاگم را محدود به نوشتن دربارهی یک موضوع کردم به مشکل برخوردم که این مشکل ریشه های مختلفی می تونه داشته باشه و برای هر شخص به شکل های گوناگون
تمام این نظرات من برای این بود که بگم
دوستان وبلاگ نویسی که به مشکل بن بست نوشتن میرسن ، برن به سمت مطالعه و نوشتن از موضوعات دیگه تا به واسطهی این امر هم از نوشتن فاصله نگیرن و هم بتونن برای حل مشکلشون برای نوشتن در موضوعات قبلی راه حلی پیدا کنن
امیدوارم تونسته باشم منظورم رو بروسونم
بازم طولانی شد :)
ممنون بابت حوصله کردن و خوندن نظرات قاصر من
من از خوندن و پاسخ به نظر دوستان حتی اگه خیلی هم طولانی باشن، نه تنها خسته نمیشم بلکه انرژی هم میگیرم.
نظرات شما هم حاکی از تجربه بالای شما بود و از اینکه اونا رو با ما به اشتراک گذاشتین ممنونم.
در تکمیل نظرات شما بهتره به این نکته هم توجه کنیم که انسداد نویسندگی،یک واکنش روانی هم هست .و حتی خود آقای مجیدی هم در طی شش سالی که به طور مداوم وبلاگ مینویسن، دورههایی از بلوک نویسندگی رو تجربه کردن و به نظرم میرسه که باید یک یا دو پست دیگه رو هم به این مساله اختصاص بدم و به نحوه برخورد درست با بلوک نویسندگی و پشت سر گذاشتن اون توضیحات بیشتری بدهم.
قبل از هر چیز میخوام بگم الان یک پست خیلی خوب رو مطالعه کردم
اما
به نظرم بین کسی که علاقه اش رو به وبلاگ نویسی از دست میده با کسی که ایده ای برای نوشتن نداره ولی همیشه به وبلاگ نویسی علاقه منده کمی فرق هست
شرایط شخص اول ( فاقد علاقه ) کمی بحرانی تره و پیشنهاد شما در متن ( رجوع به زمانی که علاقه مند بوده ) می تونه کمک بزرگی باشه ، اما شخص دوم ( علاقه مند و فاقد ایده برای نوشتن ) از یک شانس بزرگ به اسم علاقه بهره مند هست اما به نظرم خودش رو برای نوشتن محدود کرده ( دقیقا مثل خود من ) ، این همه موضوع برای نوشتن ، همهی ما فیلم میبینیم ، می تونیم یه نقد ساده و خودمانی از فیلمی که دیدیم بنویسیم ( این ساده ترین مثالی بود که به ذهنم رسید ) ، حتی به قول شما نوشتن راجع به نبود ایده برای نوشتن و هزاران موضوع دیگر
فکر میکنم داشتن یک وبلاگ تک موضوعه کار رو سخت می کنه ، اما وبلاگی با دامنه موضوعیه گسترده تر دست وبلاگ نویس رو برای نوشتن باز تر می کنه
ممنون جناب میرزایی
ممنونم آقای عباسی که مثل همیشه نظرات دقیق و کاربردیتون رو با ما در میان گذاشتی.
البته درباره قسمت پایانی نظرتون باید بگم که الان وبلاگهایی که نگاه خاصی رو دنبال میکنن ، از اقبال بیشتری برخوردار میشن.
به عنوان مثال موضوع ورزش رو در نظر بگیرین، از زاویههای زیادی میشه به موضوع ورزش نگریست و درباره اون نوشت.مثلا کسی میتونه درباره تاریخچه رشتههای ورزشی نکات جالبی رو بنویسه و دیگری ممکنه فقط درباره شایعات و حواشی ورزش بنویسه.
هر چه نگاه ما به موضوعی خاص و از زاویهای تازهتر باشه، با اقبال بیشتری از سوی مخاطبان روبه رو میشه.
سلام.من هر موقع که از وبلاگنویسی خسته میشوم یا یک مدت نیم نویسم و یا به طبیعت پناه میبرم تا ذهنم آزاد بشه و روحیه بگیریم.البته خوندن وبلاگهای پرمغزی مثل شما و یک پزشک کلی ذهنم رو باز میکنه.
سلام امیرحسین
به نکته خیلی جالبی اشاره کردی، خود من هم وقتی به کوه یا جایی سرسبز مانند یک جنگل میرم، روحیه میگیرم و انرژی فراوانی برای فعالیت میگیرم.